...

زيرا عالي ترين بارگاه علو بر فراز هر عال  و جليل ‏ترين دستگاه مجد، فوق هر جلال

مخصوص تو است. هر بزرگی در برابر بزرگى تو كوچك، و هر شريف در جنب شرف تو خوار است.

 آنان كه بسوى غير تو كوچ كردند، نااميد شدند، و  آنان كه جز تو را طلبيدند زيان بردند،

و آنان كه به درگاه غير تو فرود آمدند تباه شدند، و نعمت خواهان از غير فضل تو ، دچار قحطى گشتند.

باب ِاحسان تو بر خواهندگان باز، و عطايت بر سائلان رايگان، و فرياد رسي ات به داد خواهان نزديك

است. اميدواران از تو نااميد نمى‏ شوند، و طالبان از عطايت محروم نمى ‏مانند، و آمرزش خواهان به

عقوبتت گرفتار نمى ‏گردند.

خوان روزي ات براى گناهكاران نهاده، و حلمت براى آنان كه با تو دشمنى كردند آماده است.

عادتت احسان بر بدرفتاران، و طريقتت شفقت بر تجاوز كاران است.

چندان كه مداراى تو ايشان را از بازگشت غافل ساخته، و مهلت دادنت آنان را از باز ايستادن، باز

داشته. حال آن كه تو از آن رو با ايشان مدارا كرده ‏اى كه به فرمان تو باز گردند.

و از آن رو مهلت شان داده ‏اى كه بر دوام ملك خود واثق بوده ‏اى.

پس هر كه شايسته نيك بختى بوده كارش را به نيك بختى فرجام داده ‏اى،

و هر كه را سزاوار ذلت بوده خوارش ساخته ‏اى. همگى در چنبر فرمان تو اند،

و مآل كارشان وابسته امر تو ست، طول مدت سركشى شان تسلطت را فرو نكاسته و از تأخير باز

خواست ايشان برهانت باطل نشده. حجتت قائم و سلطنتت ثابت و بى ‏زوال است.

پس عذاب پاينده آن را ست كه از تو رخ بر تافته، و نااميدى خوار كننده كسى راست كه از تو نااميد

شده، و بدترين بدبختی کسی راست كه به حلم تو مغرور گشته.

چه بسيار شكنجه ‏هاى گوناگون كه خواهد چشيد!و چه سرگشتگيش در عقاب تو طول خواهد كشيد!

و چه دير هنگام گشايش گرفتاريش خواهد رسيد! و چه نااميدي اى كه از زود رهيدن خواهد ديد!

همه اين امور از روى عدل در قضاى توست كه در آن جور نمى ‏كنى، و از سر انصاف در حكم تو ست

كه ستم در آن روا نمى ‏دارى. زيرا تو حجت هايت را متواتر ساخته‏ اى، و بيان دليل‏ هايت را از دير باز 

ادامه داده‏ اى، و پيش از حدوث حادثه تهديد خود را اعلام فرموده ‏اى، و در ترغيب و تشويق،

آئين لطف بكار بسته ای ، و براى تفهيم حقایق مثلها زده ‏اى،

و با آنكه بر شتاب قادر بودى مهلت را طولانى ساخت ه‏اى، و زمان مؤاخذه را به تأخير افكنده ‏اى،

در حالى كه بر پيش ‏دستى نيرو داشتى، مكث و درنگ كرده ‏اى.

مداراى تو نه از روى عجز، و مهلت دادنت نه از باب ضعف، و خودداريت نه از جهت غفلت و تعويق

افكندن مؤاخذه‏ ات نه از روى مدارا، بلكه براى آن است كه حجتت رساتر و كرمت كامل تر، و احسانت

وافى ‏تر، و نعمتت تمام تر باشد.

همه اين امور از تواتر حجتها و بيان دليلها و امثال آن ،سنتى ست ازلى ،كه جارى بوده است

در حالى كه تو از ازل بوده ‏اى،

و نظامى ست ابدى كه جارى خواهد ماند.

در حالى كه تو تا ابد خواهى بود و حجت تو اجلّ از آن است كه همگى صفاتش به وصف در آيد،

و شرف و عزتت بالاتر از آن است كه كنه آن در حدى بگنجد،

و نعمتت بيشتر از آن است كه به شماره آيد، و احسانت افزون از آن است كه حتى بر كمینه ی آن

شرط سپاس به پيشگاه تو گزارده شود.

پ.ن: از هفته پیش تعطیلاتم شروع شده.و من فقط بیست روز وقت دارم که نفس بگیرم

واسه زیرآبی بعد تعطیلات که عبارت است از یک ارائه دیگه با همه دنگ و فنگاش،

به اضافه دو تا گزارش ده صحفه ای که تا حالا گزارش ننوشتم نمی دونم چی باید ببافم!

بعلاوه شونصد صفحه کتاب و دو تا تست که باید خودم بگیرم و  همه داده هاشم پردازش

کنم .و من هممممه این هارو فقط با این امید انجام می دم که امتحانامو نوبت اول بدم و

بپرم از این خراب شده . وگرنه همه رو می ذاشتم ماه آخر!

واللا!

پ.ن2:این جا اومدن من  رابطه مستقیم داره با فشار درسی و روحی...یعنی در

ایام امتحانات و هر زمان که من شدیداً تو خونه محبوسم!

اینجا چاه ماست دیگه... اینجا فریاد نکنم چه کنم؟


پ.ن3: آن شب یلدا که گویند اهل خلوت،مثکه دی شب بود! حالا ما عذر تأخیرمون

پذیرفته اس. به همین علت ، السّاعه یک فال می گیرم و قضاش رو به جا میارم

که ترک سنت نشده باشه!

...

بعله. حافظ می فرماید:

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

هعی...

باقیش رو ترجیح می دم ننویسم.

همین.

*ترجمه دعا با تصرف از http://www.aljomeh.ir/Sahifeh.htm

پ.ن بعدتر!: الان که می خونم می بینم قسمت اول پر از "اما" شده. اما حال اصلاح ندارم!

وبلاگه هم کلاً قاتی کرده.