این جا تهران است.

این مشاعره شبکه آموزش چیز جالبیه.

بیش تر ازین جهت که رفتار شرکت کننده ها هم خیلی جالبه.

الان یه شعری خوند اونم جالب بود حتی.

رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال

چون کمان چاچیان ابروی دارد پر عتیب

من خودم ازین شعرای بی چشم و رویی دلم به هم می خوره!

سعدی هم اصولاً یه مقدار چشم دریده بوده مثکه.

یه درصد بالایی از محبوبیتشو هم مدیون همین خصیصه شه به نظرم.

ولی رفتم ادامه شعر رو یافتم و یک بار دیگر آیتی بر من نمایان شد که سعدی علیه الرحمة! با همه

پدرسوختگی! الحق و الانصاف مالک مسلم ملک سخن است.

یعنی اجحافه که این عنوانو به دگر کس دهتد.

خب البته از انسان عاشق پیشه ای که عمری در به در این کوی و آن کوی بوده و دائم در سفر بوده

و سفر هم که از مردان مجرد یک موجود دیگر می سازد و بنا برین ما ادامه نمی دیم قضیه رو چون نتیجه رو

بی ربط به مسئله ی بالا می دونیم... فقط همین که توقعی نباید داشت.

حالا زیاد هم به صلابه نکشمش،سوز سخنش توو یه سری شعرا واقعاً حال آدمو دگرگون می کنه.

خلاصه!

ما مشغول چیلینگیم. 

صب تا شب لم می دیم کتاب و شعر می خونیم .

هی می ریم این ور اون ور.هی مهمون دعوت می کنیم.

ناهار ماهار و شام مام مامان می ده می خوریم . عجیب گوشت می شه به تن.

ازون ور هی می ریم کوه و موه و بام تهران کالری می سوزونیم.

فردا می رم یونی بچه هارو ببینم.

راغب نیستم  برم دانش گاه.ولی می رم.

گوشی منم شبیخون این اس ام اسارو به هیچ عنوان پیش بینی نمی کرد.

منم دستم اصلا به جواب دادن نمی ره.فرت و فرت زنگ می زنم به همه.یعنی امروز فک کنم

دوساعتی فک زدم.

من خیلی داره بهم خوش می گذره.

نمی خوام تموم شه این روزا!

 رهایی..یه آرامش خیلی خوب...

یه دل خوشی که احساس می کنم به صورت مطلق مستحقشم.

اما خودمو که می ذارم کنار اون نمکیه ، می بینم هیچ علتی نداره که اون خوشی تورو نداشته باشه.

تو هیچ امتیازی نداری بر همه ی اونایی که الان خوش نیستن.

چرا یکی باید یه لحظاتی به یه چیزایی فک کنه که تو توو کل عمرت یک ثانیه هم دغدغه ات نبوده،

چرا اشتراک یه نفر توو چینش فعالیت های روزانه با تو فقط  توو رفتن دم ِ سطل زباله های خشک

سر کوچه اس؟

تازه همینشم تو پرت می کنی، اون جمع می کنه.

خدایا زبان قاصره از شکران این همه نعمت.

روز های سخت هم در پیشه...می دونم.

من عهد کردم اما با خودم که نقدو ندم به نسیه.

به هر حال حسابی هم هست...کتابی هم هست...ازین نعمت ها از ما بازخواستی هم هست...

اونی که کم تر داره ازش کم تر سوال می شه... .

اما تویی که نعمت دادی، خودت لیاقت هم بده ...به حق خوبانت. که عمر رو به باطل نگذرانیم خدا.







آقا سید جمال گلپایگانی به آقازاده ی خود می فرمود اگر نماز شب نخوانی عاقـّت می کنم.

می بینید برای ترک مستحب فرزندش را عاق می کند.

ایشان با این کار در حقیقت آتیه ی فرزندش را تامین می کرده است.زیرا هر راهی جز آن ،چه مال و

چه زمین و ملک و چه گوسفند و دام و ... شکست پذیز است.

در تعبـّدیات کوه کندن و کار طاقت فرسا از ما نخواسته اند. سخت ترینش نماز شب خواندن است، که

در حقیقت تغییر وقت خواب است نه اصل بی خوابی.


*از کتاب "نکته های ناب از آیت الله العظمی بهجت"