و كثرت بى محدوديت نشود، و آنچه ناقص است مورد تنفر فطرت است ، نـه تـوجـه آن ،
پـس ، از ايـن دو فـطـرت ، كـه فـطـرت تـعـلق بـه كـمال و فطرت تنفر از نقص است ، توحيد نيز ثابت شد.
بلكه استجماع حق جميع كمالات را و خـالى بـودن ذات مـقـدس از جـمـيـع نـقـايـص نـيـز ثـابـت گـرديـد.
و سـوره مـبـاركـه
توحيد كه نسبت حق جل و علا را بيان مى فرمايد ، از هـويت مطلقه كه متوجه اليه فطرت
است و در صدر سوره مباركه به كلمه مباركه هو اشاره به آن شده است ، برهان بر شش صفتى است
كه در دنـباله آن مـذكور است ، زيرا كه چون ذات مقدسش هويت مطلقه است و هويت مطلقه بايد كامل مطلق
باشد، و الا هويت محدوده است ، پس مستجمع جميع كمالات است ، پس الله است .
و در عين استجماع جميع كمالات بسيط است ، و الا هويت مطلقه نخواهد شد، پس احد هست و لازمه
احديت ، واحديت است . و چون هويت مطلقه مستجمعه همه كمالات از جـمـيـع نـقـايـص ، كـه مـنـشاء هـمـه
بـرگـشـت به ماهيت نمايد، مبراست ، پس آن ذات مقدس صـمـد اسـت و مـيـان تـهـى نـيـسـت .
و چون هويت مطلقه است ، چيزى از او توليد و مـنـفـصل نـشـود و او نيز از چيزى مـنـفصل نگردد،
بلكه او مبداء همه اشياست و مرجع تمام موجودات است ، بدون انفصال كه مستلزم نقصان است .
و هويت مطلقه نيز كفوى ندارد، زيرا كـه در صرف كمال، تكرار تصور نشود.
پس سورة مباركه از احكام فطرت ، و نسبت حق تعالى است .
چهل حدیث، حدیث یازدهم
در فطرت