مرهم زخم های کهنه ام کنج لبان توست...

بوسه نمی خواهم نه...

چیزی بگو.

پ.ن: این روزها کسی باید باشد که این را بگوید به من... مرا به حرف بکشاند. با فریب هم که شده...

فقط این توده ی عظیم را از حلقوم من بکشد بیرون که راه نفس باز شود.